6 واقعیت قانون جذب
۱. قانون جذب شبهعلمی متافیزیکی است
قانون جذب ادعا میکند که بر پایهی نظریات علمی است، اما در خوشبینانهترین حالت چیزی بیش از شبهعلمی متافیزیکی نیست، آن هم بر پایهی فرضیات غلط، بیاساس و اغلب ناقص. فهرست اطلاعات علمی غلطی که در قانون جذب مطرح شده بهقدری عریضوطویل است که در این مطلب نمیگنجد. برای مطالعهی جزئیات بیشتر میتوانید به کتاب «تابلوی آرزوهایت را دور بریز: حقیقت قانون جذب» نوشتهی دکتر نِیل فاربِر رجوع کنید.
قانون جذب - به هر چیزی که فکر کنید از کائنات دریافت خواهید کرد.
فقط چند مورد از «حقایق بهظاهر علمی» مطرحشده در قانون جذب عبارتاند از:
الکترونها بار مثبت دارند.
در فیزیک «شبیهها همیشه همدیگر را جذب میکنند.»
تفکر مادهی مغز را میسوزاند.
تنها اِتِر (نه هوا) رسانای نور و فکر است.
اِتِر تمامی ذهنها را بههم متصل میکند. وقتی دو یا چند ذهن بههم نزدیک میشوند، «مادهی ذهن» درهم میآمیزند و «ذهن برتر» سوم شکل میگیرد.
ارتفاعات بالاتر اکسیژن بیشتر و هوای بهتری برای نفسکشیدن دارند.
ارتعاشات صوتی سریعتر از فکر به حرارت و نور تبدیل میشوند.
انرژی فکر ۴۰٬۰۰۰ تا ۴ × ۱۰۱۴ هرتز یا بالاتر از ۷ × ۱۰۱۴ هرتز است. امواج مغزی در واقع آهستهاند: ۱ تا ۱۰۰ هرتز.
کائنات افعال را میشنود و نه صفات یا کلمات توصیفی و فقط تصاویر افکارتان را میبیند.
هر فکری که دارید (حدود ۷۰٬۰۰۰ هزار فکر در روز) فرکانس، طول موج یا انرژی مشخصی دارد. «مادهی فکر» از مغز بهسمت اِتِر پیرامونمان حرکت میکند و «مادهی بیشکل» را به ایجاد هرآنچه در فکر دارید وامیدارد.
حتما میپرسید که اینها چه اهمیتی دارند؟ اما باید بدانید که مبنای علمی قانون جذب از همین «حقایق علمی» تشکیل شده است!
پیشنهاد میکنم از مقاله قانون جذب برای جذب عشق دیدن کنید
۲. قانون جذب هدف اصولی عمیقی ندارد
فراوانی ماده و ثروت مهمترین تجلیهایی هستند که مردم برای جذبشان تلاش میکنند. در قانون جذب، کائنات است که هدف زندگی افراد را معلوم میکند. افراد اهداف بهخصوصشان را برحسب خواستهها و نه ارزشها برمیگزینند و بههمینخاطر چون هیچ هدف اصولی عمیقی در کار نیست، اشتیاق کمتری برای رسیدن به هدف وجود دارد.
۳. در قانون جذب نیازی به اقدام و عمل نیست
براساس قانون جذب تنها راه تجلی افکارمان در قالب نمودهای واقعی باورداشتن و زندگیکردن بهطریقی است که انگار به هدفمان رسیدهایم. اِستِر هیکس، از تعلیمدهندگان قانون جذب، میگوید: «به این دنیا نیامدهاید که چیزی را با عمل بهوجود بیاورید.» بهاعتقاد پیروان قانون جذب، اقدام و عمل به کائنات نشان میدهد که میدانید فلان چیز را ندارید و ازطرفی هم به قابلیت کائنات در تحقق آن چیز مشکوک هستید. بیشترمان میدانیم که اقدام و عمل لازمهی رسیدن به هدف است، اما چنین لازمهای با فرضیات قانون جذب کاملا تناقض دارد.
۴. در قانون جذب برای دست یابی به هدف، نیازی به برنامه ریزی نیست
دستیابی به اهداف با قانون جذب
اگر بپذیریم که بهترین راه دستیابی به اهدافمان زندگیکردن بهطریقی است که انگار به خواستههایمان رسیدهایم، پس دیگر نیازی به برنامه ریزی وجود ندارد. در قانون جذب برنامه ریزی برای زندگی و اهداف عملی است که به کائنات نشان میدهد به قابلیتش در برآوردهسازی هدفتان شک دارید و ایمانتان کامل نیست.
این قانون شک را احساسی منفی میداند که باعث میشود منفیهای بیشتری را به خود جذب کنید و درنتیجه به هدف دلخواهتان نرسید. جَک کَنفیلد در کتاب «راز» مطرح میکند: «وظیفهی ما نیست که ببینیم هدفهایمان چطور محقق میشوند… ایمان داشته باشید که کائنات خودش کشف خواهد کرد چطور هدفتان را متجلی کند.» مطالعات نشان دادهاند که این طرز فکر بیشتر به رضایت کوتاهمدت میانجامد، اما در افزایش انگیزه و شانس دستیابی به هدف نقش چندان مؤثری ندارد. جالب است که بااینحال در وبسایت جَک کَنفیلد برنامهای آموزشی برای ساخت «برنامهی عملیاتی» بهفروش میرسد!
۵. در قانون جذب زمانبندی برای رسیدن به هدف بیمعنی است
اگر قرار باشد طوری زندگی کنیم که انگار به هدفمان رسیدهایم، پس دلیلی ندارد که برای خودمان زمانبندی یا موعد رسیدن به هدف تعیین کنیم. راندا بِرن، نویسندهی کتاب راز، دراینباره میگوید: «برای کائنات هیچ زمانی نمیبرد که خواستهتان را متجلی کند.» اما مطالعات مختلفی اهمیت داشتن جدول زمانی در دستیابی به هدف را ثابت کردهاند. بااینحال کارشناسان قانون جذب این باورند که تعیین ضربالاجل برای رسیدن به هدف، با سازوکاری که کائنات هدفمان را محقق میکنند جور نیست.
۶. در قانون جذب دست یابی به هدف هیچ چالشی ندارد
در قانون جذب چالشها جزو افکار منفی دستهبندی میشوند و باید از آنها اجتناب کرد. اگر خودمان را فردی تصور کنیم که هدفش محقق شده است، پس دیگر چالشی هم در کار نخواهد بود. اِستِر هیکس دراینباره میگوید: «هرگاه به این درک برسید که فکرکردن به هر آن چیزی که نمیخواهید فقط باعث میشود که همان چیز را بیشتر تجربه کنید، آنوقت است که کنترل افکارتان دیگر کار سختی نخواهد بود.» این درحالی است که شناخت چالشها و برنامه ریزی برای رویارویی با آنها نقش بسزایی در مسیر رسیدن به هدف دارد. اما باور به قانون جذب جایی برای شناسایی و مبارزهی سازنده با چالشها باقی نمیگذارد.